اثرى كه پيش روى شما قرار دارد، مجموعهاى از داستانهاى كوتاه به قلم شيواى نويسندهاى جوان و مسلط، جناب آقاى مرتضىكىمنش است كه در محيطى مملو از ادب و علم و فرهنگ روييده و باليده و بىترديد از آيندهداران عرصهى نويسندگى ايران خواهد بود. دلمشغولى و حساسيّت جدى او نسبت به مسائل اجتماعى، شأن و مقام انسان و ارزش زندگى انسان، موضوعى محورى در ميان آثار تمام بزرگان ادبيات در طول تاريخ بشر است. دغدغه و انديشهورزى در حال و حيات انسان، نخ تسبيح آثار سترگ و ماندگار ادبيات داستانى گذشته و معاصر جهان به شمار مىرود ...
هيچ داستانى در دنيا بدون نويسنده نيست يا در واقع بدون نويسنده، نوشته نمىشود... اما داستانهاى من نويسندهاى ندارند يا دست كم بنده مسئوليت آنها را بر عهده نمىگيرم و بديهى است كه اثبات اين ادعا بر عهدهی من نيست. شما مىتوانيد كتاب را واو به واو بخوانيد و منظورم را بهطور كامل با پوست و گوشت خود درک كنيد. ممكن هم هست داستانها را بخوانيد و حرف مرا نپذيريد؛ كه خب در آن صورت، شما را با وجدانتان تنها مىگذارم.
آن چه بر من مسلّم است اين است كه آثار من، به شكلى عجيب، خودبهخود پديد آمدهاند. من بارها و بارها - شايد به تعداد موهاى سرم، خودم را حين ننوشتنِ اين داستانها غافلگير كردهام. كسى كه آنها را مىنويسد، آدمى است جدا از من. اما هيچ نشانى از او برجا نيست.
ماجرا به اين صورت است كه گاهى وقتها يکباره متوجه مىشوم فايل وُردى به دسكتاپ كامپيوترِ من اضافه شده است. بعد دنبال نويسنده مىگردم. وقتى هيچكس را پيدا نمىكنم، داستان را مىخوانم و مىبينم بىشباهت به ذهنيّتهاى خودم نيست!
...
دیدگاه خود را بنویسید