سرزمین پهناور چین، که همسایگانش آن را «اژدهای خفته» نامیدهاند، پس از اتّحاد جماهیر شوروی و ایالات متّحدهی امریکا بزرگترین کشور جهان است. کهنسالتر و رنگارنگتر از تمدّن آن سرزمین، تمدّنی در جهان نمیشناسیم.
پانصد سال پیش از میلاد مسیح، خردمندان چین، آیین محبّت و نیکی، و شیوهی کار کردن و تمدّنداشتن و نیرومند بودن به مردم آن سرزمین میآموختند. نقّاشان شاهکارهای نقّاشی میآفریدند. معماران معبدها و کاخها و خانههای زیبا میساختند. پیکرتراشان مجسّمههای زیبا میتراشیدند. بافندگان، پارچههای ظریف ابریشمی میبافتند. برزگران زمینها را شخم میزدند، و کشتزارها و باغهای سرسبز پدید میآوردند و دانشمندان کتابها مینوشتند و در مدرسهها درس میدادند.
و اینک قرنهاست که مردم کشورهای دیگر با تمدّن والای چین آشنا شدهاند، و آن را میستایند. این تمدّن چنان بارور و درخشان بود که به سپاه و ناوگان نیازی نداشت، جهانگشایان بیگانه، بارها تخت و تاج پادشاهان چین را در پکن تسخیر کردند، اما چینیان نیازی به جنگیدن در خود نمیدیدند که به وقت خود، حتّی در زمانی کوتاه، تمدّن والای ایشان بر جنگاوران پیروز خواهد شد. زمان همواره با مردم چین همراه بوده است. هر کس برای اقامت به چین رفت، پس از چندی خود چینی شده است!
با اینهمه، همراه با گذشت قرنها، کشور چین، بیمار و نیازمند درمان شد. سرانجام در نیمههای قرن نوزدهم اژدهای خفته درحالی آشفته، داشت کمکم از خواب بیدار میشد و از این بیداری آشوبها برخاست. تمدّن باستانی چین آمادهی تغییر بود. در سال 1866 میلادی مردم به ظاهر همان بودند که پیش از آن بودند. در شهرها دادوستد همچنان برقرار بود. کشاورزان غلّات و سبزی و میوه به بازارها میآوردند. ماهیگیران ماهیهای خود را عرضه میداشتند. قصّابها گوشتهای تمیز و تازه به چنگکها میآویختند. مغازهها همه پُر بود. زنان و مردان به خرید و فروش سرگرم بودند. بازارها رونق داشت. در روستاها کودکان میخندیدند و بازی میکردند. پسران در زمینهای کشاورزی به مردان کمک میکردند و دختران در خانههای بزرگ و پرنشاط روستایی در کنار مادران سرگرم کار بودند.
در آغاز سال جدید و آغاز هر فصل، جشنهای همیشگی همچنان برپا میشد و صدای خنده و شادی به آسمان میرفت و سفرههای رنگین چیده میشد. در معبدها، خدایان زراندود، ستایندگان خود را که برای شکرگزاری و نمازخوانی نزدشان میرفتند، بار میدادند.
...
دیدگاه خود را بنویسید