به خُلق و لطف توان كرد صيد اهل نظر
به بند و دام نگيرند مرغ دانا را
دگرنامى يا كنايه را به بيان ديگر، صفت مَجاز خواندهاند. درآن، سخنپردازان مفاهيم ساده و صفات و احوال ملموس را بهجاى مضامين پيچيده بهكار مىبرند تا غايت كلام به شيواترين صورت تجلّى يابد. كنايه از جمله ابزارهاى مهم زبانى و بيانى بهشمار مى رود. بهويژه در فرهنگها و جوامعى همچون كشور ما كه همواره در طول تاريخ با انواع سختىها و تلاطمات اجتماعى دست به گريبان بوده و از سوى ديگر، داراى پيشينهى غنى فكرى و ادبى مىباشد، كنايه و سخنان كنايهآميز جلوه و رونقى مضاعف يافته است.
كشور عزيزمان يكى از شاخصترين سرزمينهاى جهان، بهواسطهى برخوردارى از گوناگونى اقليمى، فرهنگى و قوميّتى بهشمار مىرود كه از جمله زيبايىها و جاذبههاى آن شناخته مىشود. شناخت و توجه هر بيشتر نسبت به فرهنگها و قوميتهاى ايران موجب همبستگى بيشتر، آشنايى، نزديكى و دلبستگى متقابل اقوام مختلف خواهد شد و مفاهمه و وحدت را مىافزايد.
در اثر پيش رو كه به كوشش برادر ارجمند و فرهيخته جناب آقاى دكتر محمدانوربجارزهى فراهم شده، صنعت ادبى كنايه در ادبيات غنى قوم بلوچ مورد مطالعه قرار گرفته كه پيشينهاى درازدامن و فاخر دارد و به لحاظ مطالعه و پژوهشهاى دانشگاهى بسيار بكر است. نشر پرنيانانديش اثر حاضر را به دوستداران و علاقهمندان فرهنگ و ادب گونهگون ايران تقديم مىنمايد. اميد كه مورد قبول واقع شود.
ندانم اين شب قدر است يا ستارهى روز
تويى برابر من يا خيال در نظرم
...
دیدگاه خود را بنویسید