رضايت و لذّت درون را نخستين دستاوردى میدانند كه در پى هر گام از خودآگاهى به كف مىآيد. انسان با خودشناسى و خودآگاهى به رشد و تعالى میرسد. ناملايمات زندگى انرژى و توان آدمى را مىفرسايد. انسان نياز دارد تا با مستمسكى بر اندوهها و رنجها، سختىها و موانع پيش پاى خويش در مسير حيات چيره شود و راه هستى را تا سعادت بپيمايد. آدمى از هر نقطه كه رسيدن به اين هدف را آغاز كند، لاجرم بايد خيلى زود از خويشتن خويش تصويرى روشن بهدست آورد تا توان پاى نهادن به اين راه پُرپيچوخم را داشته باشد.
بابا افضل مرقى كاشانى گفته است:
اى آينهی جمال شاهى كه تويى
اى نسخهى نامهى الهى كه تويى
بيرون ز تو نيست هرچه در عالم هست
از خود بطلب هرآنچه خواهى كه تويی
شناخت شخصى در بردارندهى آگاهى از توانايىها و نقاط ضعف، باورها و انديشهها، احساسات و انگيزههاى درونى انسان است. شناخت ويژگىهاى ارزشمند اخلاقى انسان و برگزيدن الگوهاى درست كه سرآمد صفات باشند اهميت ويژهاى دارد و البته، خواندن و شنيدن تجربههاى كسانى كه در اين مسير به جدّ كوشيدهاند و به سبُكى خاطر در منزل توفيق نایل آمدهاند، خالى از لطف نخواهد بود.
شايد خود مري هم از آغاز ميدانست كه نيرويي خاص، يا بهتر است بگوييم نوعي توانايي به او هديه داده شده كه در وجودش نهفته است. اين حس از زماني شروع شد كه او با گرماي كف دستش و با انگشتانش تمام موجودات و انسانهايي را كه جان داده و يا در حال مرگ بودند را لمس ميكرد. او با آن نيروي اسرارآميزش در آن موقعيت بخصوص قرار ميگرفت و به آن جانور و يا به آن آدم تبديل ميشد و تمام احساسات و دردهاي آنها را میفهميد و چيزهايي را ميديد كه ديگران قادر به ديدنش نبودند.
او با طي كردن مراحل بسيار سخت در زندگيش و مطالعات و تحقيقات زياد در اين زمينه به جنبههاي خوب و بد نيمهي پنهان خود دست پيدا كرد و در عينحال با گامهاي بلند و محكم و مهار خوي حيواني و همچنين افزودن آگاهيش توانست به آنجايي برسد كه جايگاه واقعي آدميت است. او تا جايي كه ميتوانست به ديگران كمك میكرد، با آنها همدردي میكرد، به آنها آرامش میداد و حس خوب خود را به آنها منتقل میكرد.
او حتي توانست همسرش را كه در آغاز يك شكارچي بود، كمكم و به مرور زمان مجاب كند. گذشتن از اين راه دشوار كار راحتي نيست؛ اما شدني است. صبر و تحمل بايد و نيز تلاش بيوقفه! بهواقع چه فرقي است ميان خيال و حقيقت؟ گرگ درون و آدميت.
روح از جهت ديگری طي طريق میكند. شايد كه ما به خواب زمستاني رفتهايم، پس يك روز شايد از خواب بيدار شويم و دنياي بهاري را لمس كنيم، شايد!
...
دیدگاه خود را بنویسید