سبد خرید
{{item.title}} {{item.subtitle}}
{{item.total|number}} تومان
حذف
سبد خرید شما خالی است.

من همیشه در زندگی ...

داستان های کوتاه (کتاب الکترونیکی)

از {{model.count}}
129,000 تومان
محصول مورد نظر موجود نمی‌باشد.
تعداد
نوع
  • {{value}}
کمی صبر کنید...

ساختمان سفارتخانه پُر بود از سگ و گربه و پرنده که بعضی از این حیوان‌ها را از استانبول آورده بودند. دوستم با این وضع مخالفتی نمی‌کرد اما همسرش، پای سگ ولگرد کثیفی را هم به سفارتخانه باز کرده بود. این سگ ولگرد، نه تنها خیلی کثیف بود، بلکه مریض هم بود، کر هم بود، زخمی هم بود و از شدّت لاغری پوست شکمش به پشتش چسبیده بود و دنده‌هایش شمرده می‌شد.همسر آقای سفیر، بدون رعایت شغل و مقام شوهرش، هر روز صبح و عصر پشت در سفارتخانه به سراغ این سگ می‌رفت و شکم او را سیر می‌کرد. آیا این کار برازنده‌ی خانم یک سفیر کبیر بود؟

برای شرکت در یک کنگره‌ی جهانی به پایتخت یکی از کشورهای خارجی سفر کرده بودم. کار کنگره یک هفته طول می‌کشید. قرار بود یک هفته هم مهمان سفیر کبیر خودمان باشیم که از دوستان نزدیک من بود. روز نخست چون باید در کنگره شرکت می کردم، نتوانستم به سفارتخانه بروم. شب همان روز سفیر و همسرش تماس گرفتند.
روز بعد هم آمدند سراغم و مرا بردند. سفیر و همسرش، هر دو از دوستان قدیمی من هستند. از رفتار زن و شوهر پی بردم که میانشان شکراب شده است. زن و شوهری که از هم دلخوری دارند، هر کاری که بکنند نمی‌توانند آن را از نظر مهمانشان پنهان کنند. در این‌باره پرسیدم؛ چون خودمانی بودیم و اگر می‌خواستند، خودشان می‌توانستند با من درد دل بکنند. بالاخره هم خودشان به سخن آمدند و سر صحبت را باز کردند. از قرار معلوم، همسر دوستم علاقه‌ی زیادی به حیوان‌ها داشت و دوستم هم با او مخالفتی نداشت. نه تنها مخالفتی نداشت، بلکه علاقه‌ی شدید او را به حیوان‌ها طبیعی می‌دانست، چون که این زن و شوهر بچه‌دار نمی‌شدند. ساختمان سفارتخانه پُر بود از سگ و گربه و پرنده که بعضی از این حیوان‌ها را از استانبول آورده بودند. دوستم با این وضع مخالفتی نمی‌کرد اما همسرش، پای سگ ولگرد کثیفی را هم به سفارتخانه باز کرده بود. این سگ ولگرد، نه تنها خیلی کثیف بود، بلکه مریض هم بود، کر هم بود، زخمی هم بود و از شدّت لاغری پوست شکمش به پشتش چسبیده بود و دنده‌هایش شمرده می‌شد.
همسر آقای سفیر، بدون رعایت شغل و مقام شوهرش، هر روز صبح و عصر پشت در سفارتخانه به سراغ این سگ می‌رفت و شکم او را سیر می‌کرد. آیا این کار برازنده‌ی خانم یک سفیر کبیر بود؟

...

نویسنده
عصمت‌گلزار
قطع
رقعی
صفحات
152
نوع
کتاب الکترونیکی
فایل pdf

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
نام و نام خانوادگی را بنویسید. نام و نام خانوادگی باید حداقل ۳ حرف داشته باشد.
از {{model.count}}
کمی صبر کنید...

محصولات مرتبط