در ميان بزرگان شعر عرفانى فارسى، زندگى هيچ شاعرى به اندازهی زندگى عطّار در اَبرِ ابهام نهفته نمانده است. اطلاعات ما در باب مولانا صد برابر چيزى است كه در باب عطّار مىدانيم. حتى آگاهى ما دربارهی سنایى، كه يک قرن پیش از عطّار ميزيسته، بسى بيشتر از آن چيزى است كه در باب عطار مىدانيم. نه سال تولد او به درستى روشن است؛ و نه حتى سال وفات او. اين قدر مىدانيم كه او در نيمهی دوم قرن ششم و ربع اول قرن هفتم مىزيسته، اهلِ نيشابور بوده است و چند كتاب منظوم و يک كتاب به نثر از او باقى است. نه استادان او، نه معاصرانش و نه سلسلهی مشايخِ او در تصوّف، هيچكدام، به قطع روشن نيست. از سفرهاى احتمالى او هيچ آگاهى نداريم و از زندگى شخصى و فردى او و زن و فرزند و پدر و مادر و خويشاوندان او هم اطلاعِ قطعى وجود ندارد.
در اين باب هر چه گفته شده است، غالباً احتمالات و افسانهها بوده است و شايد همين پوشيده ماندن در ابرِ ابهام، خود يكى از دلايل تبلور شخصيت او باشد كه مثل ديگر قدّيسان عالم در فاصله حقيقت و رويا و افسانه و واقعيت در نوسان باشد. اگر اين "افسانهگون" بودن، در " قدّيسوارگىِ" عطّار تأثيرى داشته، در متهم كردن او و آلودن نامش به شعرهايى بسيار سست و ناتندرست و ذهنيّتى بيمارگونه و ماليخوليايى نيز بىتأثير نبوده است زيرا، در اين هفت قرنى كه از روزگار حيات او مىگذرد، مجموعهی گوناگونى از شعرهاى سست و بيمارگونه به نام او برساخته شده است كه جدا كردنِ حقيقت وجودى عطار از آن ياوهها كارِ آسانى نيست. بنابراين، جويندگان زندگينامهی عطّار هميشه نسبت به اين مشكلِ اساسى بايد آگاهى داشته باشند و در داورىهاى خود جانب احتياط را همواره رعايت كنند.
...
دیدگاه خود را بنویسید