ماهيّت هنر نمايش عروسكى كه فرهنگى - اجتماعى است؛ جا دارد به مسائل و مقولاتى كه از آغاز تاكنون دستمايه اين هنر بوده است، پرداخته شود كه يكى از مضامين هميشگى كه پيام و تفسيرى معنادار داشته، موضوع خانواده است. در ميان هنرهاى مختلف، نيازمندترين آن، هنر نمايش عروسكى است كه در گوشهاى از كرهی خاكى در سرزمينى به نام آفتاب، دختران بلوچ بهطور ناخواسته دست به آفرينش هنرى مىزنند كه از ترسيم گذشته، چرخههاى زندگىشان را در مسير زمان و آيندهشان رقم مىزنند. آنها در سايه صميمىگرى پيرزنى، ياد مىگيرند و نقش خلق مىكنند و سرگذشت زندگىشان را در قالب عروسک، روايت مىكنند و تفسيرى براى چگونه ماندن! چگونه بودن و چگونه زيستن را در قاليچهی عشق نقش مىزنند. هزاران سال است كه انسان عروسکها را براى كاربردهاى مختلف از جمله: جشنها، مراسم مذهبى، آموزش، درمان و سرگرمى بهكار گرفته است. در ميان انواع فرمهاى نمايش، جادویىترين و سينمايىترين آنها، نمايش عروسكى كودكان است. اين نمايش بر پايهی فرهنگ و تاريخ جهان و سنّت نقل، سينهبهسينه قصهها استوار است.
اين قدر مىدانيم كه او در نيمهی دوم قرن ششم و ربع اول قرن هفتم مىزيسته، اهلِ نيشابور بوده است و چند كتاب منظوم و يک كتاب به نثر از او باقى است. نه استادان او، نه معاصرانش و نه سلسلهی مشايخِ او در تصوّف، هيچكدام، به قطع روشن نيست. از سفرهاى احتمالى او هيچ آگاهى نداريم و از زندگى شخصى و فردى او و زن و فرزند و پدر و مادر و خويشاوندان او هم اطلاعِ قطعى وجود ندارد. در اين هفت قرنى كه از روزگار حيات او مىگذرد، مجموعهی گوناگونى از شعرهاى سست و بيمارگونه به نام او برساخته شده است كه جدا كردنِ حقيقت وجودى عطار از آن ياوهها كارِ آسانى نيست. بنابراين، جويندگان زندگينامهی عطّار هميشه نسبت به اين مشكلِ اساسى بايد آگاهى داشته باشند و در داورىهاى خود جانب احتياط را همواره رعايت كنند. در اين باب هر چه گفته شده است، غالباً احتمالات و افسانهها بوده است و شايد همين پوشيده ماندن در ابرِ ابهام، خود يكى از دلايل تبلور شخصيت او باشد كه مثل ديگر قدّيسان عالم در فاصله حقيقت و رويا و افسانه و واقعيت در نوسان باشد.
استفاده از شعر خاقانی به عنوان ابزار آموزشی برای آموزش ادبیات اسلامی کاربرد دارد. حسان العجم افضل الدين بديل بن على خاقانى يكى از بزرگترين قصيده سرايان زبان پارسى و سرايندهی حبسيههاى جانگداز و دردآلود و قصيدههاى پُرطمطراق، در حدود سال پانصدوبيست هجرى قمرى در شهر شروان در شمال رود كورا (كر) در جمهورى آذربايجان كنونى پاى بر عرصهی هستى نهاد. پدرش استاد على نجّار، بنّا با يادكرد خاقانى در سرودههاى خود، در پيشهی درودگرى مهارتى تمام داشت و خاقانى «شيخ مهندس لقب» و «صانع زرينعمل» ،«پير صناعت» او را با القاب ستوده و هنر و دانش صناعت و درودگرى او را با آزر بتتراش و اقليدس يونانى سنجيده و پدرش را برتر يافته است. مادرش كنيزكى نسطورى بود كه از روم به اسارت آورده شد و مسلمانى اختيار كرده بود و به قول خاقانى از عتاب نسطور گريخته و در كتاب مسطور آويخته بود. در ميان اشعار خاقانى قطعهاى را مىبينيم كه مىتواند برخى حرف و حديثها را به دنبال داشته باشد. آثار خاقانی می تواند به نشان دادن اهمیت چند وجهی کار خاقانی و ارتباط آن با زمینه های مختلف تحصیلی و رشد شخصی کمک کند.